ادبیات فارسی، بارزترین شاخصه فرهنگ ایرانی
- 14 اسفند 1400
- معرفی سایت
- 0 نظر
- روناک محمدی
هر ملتی فرهنگ خاص خود را دارد. و هر فرهنگی جنبههای مختلفی را شامل میشود. برخی از این جنبهها در میان ملل مختلف بسیار پررنگتر هستند. در فرهنگ و تمدن ناب ایرانی نیز با همین مسئله مواجه هستیم و ادبیات فارسی، بارزترین شاخصه فرهنگ ایرانی میباشد.
در این مقاله با ما همراه باشید. قصد داریم تا به معرفی ادبیات فارسی و دلایل شاخص بودن این ادبیات کمنظیر، بپردازیم.
شاهکارهای ادبیات فارسی
در حدود هزار و چهارصد سال است که زبان و ادبیات ما با قدرت و شوکت توانسته است شعرا و نویسندگان بسیاری را پرورش دهد. هرچند که قدمت ادبیات بیش از اینهاست و در دوران باستان نیز ادبیات قدیم پارسی شاخص و مورد توجه بود. اما ما در این مقاله به ادبیات پس از اسلام خواهیم پرداخت.
از همان سدههای آغازین اسلامی، در ایران ما شاهد تعدد شاعران بزرگ و خوشنام بودهایم. این روند تا امروز نیز ادامه دارد. از رودکی که او را پدر شعر فارسی مینامند تا فردوسی و سعدی و دقیقی و جامی و حافظ و خاقانی و نظامی، تا شعرای معاصر همچون میرزاده عشقی، شهریار، هوشنگ ابتهاج، مهدی موسوی، بهمن انصاری، احمپ شاملو و… اسامی متعددی را میتوانیم برشماریم که در راه شعر و ادب پارسی بسیار خوش درخشیدهاند.
اما در میان تمام این خیل عظیم شعرا و ادبای بزرگوار و جاودانه، چند تن بسیار شاخصتر از دیگران هستند. این ها را ما به عنوان ستونهای ادبیاتمان باید قلمداد نماییم. در ادامه به معرفی یک به یک آنها میپردازیم.
دیوان حافظ، شاهکار غزل ایرانی
بدون شک در جایگاه نخست ادبیات فارسی، شاعری توانمند و زبردست چن حافظ ایستاده است. از او قدرتمندتر در به کار بردن الفاظ و معنی و واژگان تاریخ به خود ندیده است.
حافظ در زمانهای عجیب زندگی مکرد. فروپاشی مغولان و آغاز تاخت و تازهای تیمور، زمینه را برای رشد و شکوفایی استعدادها به صفر رسانده بود. اما این بزرگمرد چنان مستحق پیشرفت بود ه در این زمانه عجیب و غریب نیز توانست به خوبی و با قدرت آن چه که ادبیات وشعر پارسی نیاز داشت، را به بهترین شکل برسازد.
دیوان حافظ نقطه اوج ادبیات پارسی است. بیراه نیست اگر بگوییم که حتی بر فرض محال اگر تمام تاریخ ایران از شعرا تهی گردد و فقط یک حافظ باقی بماند، همین ارتش تک نفره میتواند تمام ادبیات جهانی را به چالش بکشد.
رباعیت خیام، ترکیبی شگرف از فلسفه و دانش و ادبیات
خیام بزرگترین دانشمند عصر خویش بود. او را در نجوم و ستاره شناسی و ریاضیات و فلسفه، در مقام استادی میدانند. اما رباعیات خیام سبب شهرت بی نظیر وی گردید.
خیام از کم کارترین شعرای ایرانی است. او کمتر از 500 رباعی از خود به جای گذاشت. مقایسه کنید با اشعار عظار و فردوسی و مولوی و نظامی و رودکی که هر یک ده ها هزار بیت سرودند.
باری هنر خیام آن بود که با همین تعداد اشعار کم، نام خود را به عنوان یکی از ستون های ادب پارسی جاودانه ساخت. این بدان جهت بود که خیام میکوشید تا چکیده افکار علمی خویش را در غالب رباعیات کوتاه خود بسراید.
از خیام جدای از اشعارش، تقویم جلالی باقی مانده است که مهم ترین میراث او برای ما ایرانیان است.
رودکی، پدر شعر پارسی
معمولا رودکی را پدر شعر پارسی میدانند. هرچند که پیش از رودکی نیز برخی از شعرا همچون حنظله بادغیسی به سرودن شعر پارسی مشغول شدند. اما رودکی نخستین کسی بود که به صورت جدی و پرکار، به خلق شعر پارسی پرداخت و شعر پارسی را از شعر عرب جدا نمود.
مجموع این ها باعث شد تا رودکی به عنوان پدر شعر پارسی در تاریخ نام خود را جاودانه سازد و چه نیکبخت مردمانی هستیم ما ایرانیان و پارسیزبانان که چنین لعبتی را در تاریخ ادبیات خود داریم.
شاهنامه فردوسی، شناسنامه ایرانی
هویت هر کشوری به فرهنگ آن کشور بازمیگردد و یکی از مهم ترین مظاهر فرهنگ، داشتن اساطیر و حماسههای غنی است. خوشبختانه تاریخ ایران زمین آن قدر طول و دراز است که تا چشم کار میکند، در طول و عرض آن با انواع اساطیر و افسانهها و حماسهها روبرو هستیم.
فردوسی بزرگ، بخش اعظمی از این حماسه ها و افسانه ها را نظم کشید و با این کار برای همیشه از خطر نابودی نجات داد. فردوسی با این که تمام عمر و جوانی و دارایی خویش را خرج خلق این شاهکار نمود و در آخر در فقر و تنگدستی زندگی را بدرود گفت، اما برای همیشه نام خود را در تاریخ ایران و جهان تثبیت کرد.
به درستی که آن گونه که صاحب نظران و ادبا و اندیشمندان اذعان داشتهاند، شاهنامه شناسنامه ایران است. ما از معدود مللی هستیم که چنین شناسنامهای غنی و استثنایی داریم و به آن میبالیم.
گلستان سعدی، گلستان ادب و طرب پارسی
سعدی را نمیتوان به هیچ شکل و عنوانی نادیده گرفت! استاد مسلم نظم و نثر پارسی. شاید بتوان گفت که او در شمار چند شاعر بزرگ و همچنین در جایگاه بزرگترین نثرنویس تاریخ ادب پارسی است.
سعدی گنجینه ای از تجربیات گوناگون بود. او دنیا را درنوردید و به گوشه و کنار ایران و جهان آن روزگار سرک کشید و حاصل تجربیات خویش را در گلستان ارجمند خویش مکتوب ساخت.
سعدی را به حق بایستی به عنوان بزرگترین نویسنده ایرانی در تمام تاریخ قلمداد نماییم.
مثنوی مولوی، مجموعه گستردهای از اخلاق و عرفان ایرانی
مولانا جلال الدین محمد بلخی را باید بزرگترین شاعر عارفانه ایرانی بدانیم. او که در طول زندگی خویش یک شخصیت معمولی با تعدادی شاگرد بود، به ناگاه و پس از دیدار با شمس تبریزی چنان منقلب گردید که از یک مدرس و استاد معمول، به یک عارف وارسته و انسان کامل نائل گردید.
دامنه اعتبار او تا بدانجاست که کشورهای متخاصم برای مصادره کردن او میلیاردها دلار هزینه میکنند! غافل از آن که ما در ایران با آرامش نشستهایم و میدانیم که هیچ بنی بشری نخواهد توانست ملیت او را تغییر دهد. چرا؟ زیرا مولوی نود و هشت درصد اشعار خویش را به پارسی سروده است!
مولنا را بایستی به عنوان یکی از مهم ترین ستون های فرهنگ ایرانی قلمداد کنیم. این شاعر بزرگ همواره مایه فخر و غرور ماست و بخش اعظمی از اعتبار ادبیات و شعر پارسی، مدیون اوست.
باباطاهر همدانی، شاعری محلی و ملی
درمورد باباطاهر اوضاع همیشه متفاوت است. دیگر شعرا به زبان رسمی و ملی ایران زمین یعنی پارسی شعر میسرودند. اما باباطاهر چنان در شاعری تبحر داشت که به لحجه محلی لکی شعر میسرود و تمام مردم ایران با هر گویش و لجه و زبانی آن را درک کرده و از شنیدن دوبیتیّای او محظوظ میگشتند.
باباطاهر عریان بزرگترین دوبیتی سرای تاریخ ایران است.
سخن پایانی
ادبیات ما مایه افتخار ماست و ما همواره بدان مفتخریم. دشمنان ایران زمین با تمام قدرت در تخریب ادبیات پارسی میکوشند اما غافل از آن هستند که این زبان و این ادبیات از یورش اسکندر و رومیان و اعراب و مغولان و تیمور جان سالم به در برده است! متخاصمان فعلی که در جایگاهی نیستند که بخواهند به این زبان ملی و زیبای ما خدشهای وارد سازند.
زنده باد ایران
پاینده باد زبان فارسی